پس از تحليل شرايط توبه در قرآن
کريم، تحليل شرايط توبه در روايات، حاوي مطالب جديدي نخواهد بود. زيرا آنچه در
روايات اهلبيت( پيرامون شرايط توبه بيان شده است، جداي از شرايطي که در قرآن کريم
بدان اشاره شده است، نيست. در واقع با مطالبي که بيان شد، شرايط توبه در روايات و
احاديث اهلبيت( نيز تحليل شده است.
امّا از آنجا که لازم است اين مبحث
به صورت کامل بيان شود و نيز در ظاهر برخي روايات، مطالبي با عنوان شرايط توبه
وجود دارد که ظاهر آن متفاوت از ظاهر آياتي است که تبيين گرديد، در اين مجال
مستقلّاً و مختصراً به تحليل شرايط توبه، در روايات پرداخته ميشود.
بسياري از روايات شريف اهلبيت( که شرايطي براي تحقّق توبه بيان ميدارند، در واقع همان ارکان
توبه را که عبارتند از: «احساس ندامت، اظهار ندامت، عزم اصلاح و اصلاح عملي»،
تبيين ميکنند و صرفاً الفاظ آن روايات قدري متفاوت است و از حيث محتوا، به روايت
ذيل که به صورت مشخّص، ارکان توبه را تبيين ميکند، نزديک هستند:
«التَّوْبَةُ
عَلَي أَرْبَعَةِ دَعَائِمَ نَدَمٍ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٍ بِاللِّسَانِ وَ
عَمَلٍ بِالْجَوَارِحِ وَ عَزْم أَنْ لَا يَعُود»[1]
توبه داراي چهار پايه است: پشيمانى
دل، استغفار به زبان، عمل به وسيلة اعضا و تصميم به ترك تكرار.
همانطور که قبلاً به صورت مفصّل
بيان شد، ارکان توبه، شرايط توبه نيستند، بلکه لازم و ملزوم توبه بوده و همزمان
با تحقّق توبه، محقّق ميشوند.
امّا در برخي ديگر از روايات،
شرايطي براي پذيرش و تحقّق توبه بيان شده است که ربطي به ارکان توبه نداشته و بايد
تشريح گردد.
از آنجا که بحث مفصّل پيرامون
روايات، از محدودة اين کتاب و حوصلة خوانندگان آن خارج است، صرفاً به شرح يک روايت
که مشهورترينِ روايات در مبحث شرايط توبه است، بسنده ميشود. روايت از بيان مبارک
اميرالمؤمنين%
و در کتاب شريف نهج البلاغه بيان شده است. اميرالمؤمنين% مشاهده نمودند که يک نفر در حال گفتن ذکر «استغفرالله» به
صورت لقلقۀ زبان است و هيچ توجّه باطني و احساس پشيماني ندارد؛ لذا به او
فرمودند:
«وَ قَالَ% لِقَائِلٍ
قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَتَدْرِي مَا
الِاسْتِغْفَارُ؟ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ
عَلَي سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَي مَا مَضَي وَ الثَّانِي
الْعَزْمُ عَلَي تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ
إِلَي الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّي تَلْقَي اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ
عَلَيْكَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَي كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ
ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَي اللَّحْمِ الَّذِي
نَبَتَ عَلَي السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّي تُلْصِقَ الْجِلْدَ
بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ
الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ
ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»[2]
(شخصى در
حضور امام علي% بدون توجّه
لازم گفت: استغفر اللَّه، امام فرمود:) مادرت بر تو بگريد، مىدانى معناى استغفار
چيست؟ استغفار درجه والا مقامان است، و داراى شش معنا است، اوّل: پشيمانى از آنچه
گذشت؛ دوّم: تصميم به عدم بازگشت؛ سوّم: پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك
ديدار كنى كه چيزى بر عهدة تو نباشد؛ چهارم: تمام واجبهاى ضايع ساخته را به جا
آورى؛ پنجم: گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه
پوست به استخوان چسبيده گوشت تازه برويد؛ ششم: رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه
شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى: استغفر اللَّه!
در شرح اين روايت به طور فشرده ميتوان
گفت: معاني اوّل و دوّم توبه که در اين روايت به عنوان شرايط توبه بيان شده است،
به نوعي دو رکن از ارکان توبه ميباشند.
در اين خصوص در فصل پيشين دربارة ارکان توبه گفتيم که توبة بدون پشيمانى از
گذشته و توبهاي که تصميم به ترک معصيت، ملازم آن نباشد، توبة حقيقي نيست؛ پس اين
دو معنا، شرايط توبه محسوب نميشوند.
معناي سوّم و چهارم، لزوم اداي حقّالنّاس
و حقّالله را بيان ميفرمايد که آنهم در رکن ديگري از ارکان توبه، يعني رکن «اصلاح
عملي»، قابل تعريف است. بر اساس آنچه در فصل پيشين بيان گرديد، هنگامي که ندامت و
تصميم واقعي بر اصلاح عملکرد، ضميمة توبه شود، بر اساس وعدة حتمي خداوند متعال در
قرآن کريم، گناهان قبلي آمرزيده ميشود و توبه کننده بايد پس از آن به جبران گذشته
بپردازد تا فرآيند توبه تکميل شود.
معاني پنجم و ششم نيز، امتيازات
ويژهاي است که موجب درخشندگي بيشتر توبه ميشود و نورانيّت ويژهاي به توبهکننده
و پروندة اعمال وي ميبخشد و شايد بتوان گفت: از شرايط إکمال و کمال توبه به شمار
ميآيد.
به عبارت ديگر، دو معناي اوّل
توبه، که در اين روايت نوراني آمده، ملازم توبه است و بدون آن، توبه محقّق نميشود.
معاني سوّم و چهارم، يعني وجوب اداي حقّالنّاس و حقّالله، هم ميتواند پس از
توبه واقع شود و الزاماً شرط پذيرش توبه نيست، بلکه آنچه مهم است، تصميمي است که
بندة گنهکار مبني بر اصلاح اعمال خويش ميگيرد و در واقع خداوند تعالي از روي لطف
و رحمت خويش، عهد بندة خود را ميپذيرد و بر اساس همان عهد، توبة او را قبول ميکند
و به او فرصت ميدهد که به جبران گذشته و اصلاح آينده بپردازد. ولي معاني پنجم و
ششم مربوط به توبه نيست و ذکر آن در اين روايت شريف، روشن و واضح نميباشد و بايد
گفت از متشابهات است؛ زيرا گناه، هرچه فراوان و هرچه بزرگ باشد، اگر حالت پشيماني
و شرمندگي، همراه با تصميم به اصلاح آينده براي انسان پديد آيد، قطعاً بخشش و
مغفرت خداوند را در بر خواهد داشت.
توضيح ديگري که در خصوص روايت فوق
لازم است بيان شود، آن است که اين روايت از متشابهات کلام معصومين( است. همانطور که قرآن کريم، محکمات و متشابهات دارد و وظيفة
مسلمانان اين است که نسبت به معناي متشابهات قرآن، کنکاش نکنند، افعال و گفتار
چهارده معصوم( نيز متشابهاتي دارد و ما معناي آن را نميفهميم.
آنچه لازم است در خصوص متشابهات کلام
اهلبيت( بدانيم و بيان کنيم، اين است که: آن بزرگواران معصوم بودهاند و
هر عملي که انجام دادهاند و هر گفتاري که بيان فرمودهاند، صددرصد بر طبق حکمت و
مصلحت بوده و ترديدي در صحّت آن وجود ندارد، هرچند ما نتوانيم به ظاهر، معناي آن
را درک کنيم. در روايت فوقالذّکر نيز جملاتي وجود دارد که حاکي از متشابه بودن آن
است و اين نوشتار اقتضاي بحث علمي پيرامون اين روايت را ندارد.
بنابراين همان نتيجهاي که از
تحليل شرايط توبه در قرآن کريم اتّخاذ شد، از تحليل روايات شريف اهلبيت( نيز حاصل ميگردد.